-
بچه بودم خب!
چهارشنبه 1 مرداد 1399 22:44
تو بچگیام مامانم میگفت تو بهشت هر چی بخوای هست، کافیه بخوای، در لحظه اتفاق میفته. منم وقتی به خدا یا بهشت و جهنم و این جور چیزا فکر میکردم، با خودم می گفتم اگر رفتم بهشت یه کره ی زمین میخوام که خدای اون کره من باشم! :))))
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 تیر 1399 18:46
خدا گر ز حکمت ببندد دَری ز رَحمَت گُشاید درِ دیگری
-
نشانه
چهارشنبه 4 تیر 1399 18:43
الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا + «نگاه من: نگران چیزی نباش، دنیا دو روزه.»
-
حال حاضرِ من
شنبه 31 خرداد 1399 13:07
-فقط خودت میتونی به خودت کمک کنی. فقط خودت میتونی خودتو نجات بدی + ولی من مثل ماشینی شدم که هی باید هلش بدن تا راه بیفته
-
اعتماد به نفس
دوشنبه 29 اردیبهشت 1399 18:39
چیزی که هر جا نداشتمش, بیخودی آزار دیدم.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 اردیبهشت 1399 15:39
میخوام بنویسم وقت نمیکنم خیلی نزدیکه(حسش میکنم) و همه چیز بهم ریخته است
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 اردیبهشت 1399 01:40
اگه یه چیز بتونه زندگی من رو متحول کنه، اون اینه که احساساتم رو بروز بدم
-
نشدنی
یکشنبه 21 اردیبهشت 1399 22:43
یهویی دلم خواست برم ابن بابویه، با تو! + نمیدونم چرا! + ابن بابویه یه قبرستون داخل شهره.
-
زلزله
یکشنبه 21 اردیبهشت 1399 19:54
میدونستم زلزله میاد، ولی نمیدونستم کی؟! چیز عجیبی نیست ولی منتظرش بودم.
-
چه (برخورد) کرد و چه گفت؟!
پنجشنبه 18 اردیبهشت 1399 18:28
1- بذار ثبت شه که بعدا به خودم فحش ندم روزای سختی رو دارم میگذرونم، با این که بهش نمیاد! 2- مثل دونده ای هستم که پاش شکسته و برای باز کردن باندپیچیش لحظه شماری میکنه! و صد البته به همین خاطر تو زندگی معمولیش هم با یه سری مشکلات بر خورده. 3- همانطور که پیش بینی میشد، تعطیل, تعطیل است. حال ندارم برم سر دفترم، پس فعلا...
-
فردا
سهشنبه 16 اردیبهشت 1399 23:39
فکر کنم شبیه اون شخصیت از داستان کیمیاگر شدم که کل عمرش آرزوی رفتن به حج و دیدن کعبه رو داشته ولی پولشو نداشته، ولی وقتی پولدار شد نرفت حج، چون اگر میرفت دیگه انگیزه ای برای زندگی کردن نداشت. + میخوام یه کارای مسخره(از شدت ساده بودن برای منِ الان) بکنم، فقط چون تو بچگی دوست داشتم! + اگر فردا صبح از تخت خواب کنده شدم،...
-
زبان
سهشنبه 9 اردیبهشت 1399 22:51
فکر کنم از وقتی که شروع کردم رو انگلیسیم کار کنم، حرفای معمول رو هم نمیتونم درست حسابی بگم، حتی فارسیش رو. نصف از این، نصف از اون. روش رزتاستون هم اینجوریه که مثل زبان مادرزادی یاد میگیری. حالا نه که به همون دو زبون مادر زادیم تسلط کامل دارم، رفتم از رزتاستون استفاده میکنم. :| ولی آخه میدونید رزتاستون ازت میخواد حرف...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 7 اردیبهشت 1399 21:20
دارم چیزای جالب پیدا میکنم ولی پیوند خوردن باهاشون سخته ولی خوبه، الگو پیدا کردم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 فروردین 1399 16:01
خب، خوب شد اونم تموم شد. من یه چیز جدیدی رو باور کردم. +هیچ کدوم رو به خودم نگرفتم، حالا اینو باید به خودم بگیرم؟!
-
تعطیل
چهارشنبه 27 فروردین 1399 23:32
فروردین تولد وبلاگم بود و از اون موقع 7،8 سال میکذره. حالا نمیدونم دو سه ماه پیش چم شده بود که آدرس وبلاگی که این همه سال مخفی نگه داشتم رو، دادم به کسی که دقیقا از نگاه اون میخواستم مخفیش کنم! هیچ اسم جدیدی برای زدن یه وبلاگ جدید به ذهنم نمیرسه. یعنی یه عنوان تو ذهنم دارم ولی میخوام سایتش کنم، نمیخوام جای دیگه اون...
-
پیش بینی
شنبه 23 فروردین 1399 18:49
«ساختن آینده از پیشبینی کردنش آسانتر است.» #آلنکی
-
خواب
پنجشنبه 21 فروردین 1399 19:17
-
تمام
سهشنبه 12 فروردین 1399 21:06
علاوه بر این که غصه ی گذشته رو نباید خورد، غصه ی آینده رو هم نباید خورد!
-
کاغذ و قلم
دوشنبه 11 فروردین 1399 22:19
دقت که کردم دیدم یه مدتیه با کاغذ و قلم قهرم! من که با کلی امیدواری کلی یادداشت میزدم و مینوشتم و برنامه می ریختم و... الآن دستم به نوشتن نمیره. حتی اینجا هم نوشتن برام سخته. خودم نمیدونم چی میگم!
-
کاش
دوشنبه 11 فروردین 1399 22:06
پسر بودم!
-
حافظ میگه
دوشنبه 11 فروردین 1399 21:43
گر رنج پیش آید و گر راحت ای حکیم نسبت مکن به غیر که اینها خدا کند
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 11 فروردین 1399 21:05
با تشکر از همه اونایی که برام پیام گذاشتن بعضی چیزا کوچیکن, شاید تو کوتاه مدت خیلی مهم باشند ولی تو بلند مدت اصلا هیچ اهمیتی ندارن. ولی به نظر من برعکسش هم وجود داره. چیزایی که تو کوتاه مدت خیلیم مهم نیستن ولی کم کم تازه مهم میشن. یه جورایی گرمی بعدا میفهمی. بیایم به وسعت مسئله نگاه کنیم. خب این جا خیلی مهمه که حالت...
-
انگیزه (حرف من ربطی به کرونا نداره)
یکشنبه 10 فروردین 1399 14:03
من که انگیزه ای برای بیدار شدن ندارم. احساس میکنم دنیا رو سرم خراب شده؛ نه کوتاه مدت، به شکل بلند مدت. شما انگیزه تون چیه؟ با چه انگیزه ای از خواب بیدار میشید؟ + چیزی که ازش میترسیدن رو برام ساختن! (منم زورم نمیرسید جلوش رو بگیرم) ++به آینده که فکر میکنم غیر از سردرگمی چیزی نمیبینم!
-
I don't know what love is!
شنبه 9 فروردین 1399 20:01
هر وقت تونستم محتوای ذهنم رو تبدیل به کلمات کنم، این پست نوشته میشه! پ. ن: خب من واقعا نمیدونم عشق چیه! دو تا چیز میشناسم به جاش: دوست داشتن، تمایل و از بین این سه تا، دوست داشتن خوبه و اول تمایل رخ میده بعدش شاید یکی از اون دو تای دیگه ... + میخواستم از چیزای مختلف زندگیم بنویسم ولی کنار هم نمیشینن. انگار باهم کنار...
-
غر زدن
جمعه 8 فروردین 1399 18:36
چرا یادم میره چیزی که میخواستم بنویسم رو؟؟ دو ساعت داشتم بهش فکر میکردم!
-
چه کنم؟
جمعه 8 فروردین 1399 18:27
تغییر هدف تغییر مسیر تغییر نحوه ی حرکت در مسیر ؟ حوصله ی تکرار مواجهه با این مدل دست اندازهای زندگیم رو ندارم. مشکل اندازه ی نخود رو تبدیل میکنن به اندازه ی کره ی زمین، بعد محبت میدوننش و منتشو سرم میذارن! بی نهایت خسته ام! بی نهایت!
-
الگو
پنجشنبه 7 فروردین 1399 17:29
؟
-
یکم کمتر (ترسو)
چهارشنبه 6 فروردین 1399 17:17
نه, خوبه! فهمیدم کار درستی میکردم که به خاطر زمانی که برای کاری که لازم داشتم از بعضی کنجکاوی هام صرف نظر می کردم. ولی به طور کلی این روند نباید ادامه پیدا کنه. البته دقت که بکنیم میبینیم کنجکاوی های دایی مادرم در مرتبه ی اول اهممیت زندگیش قرار نمیگرفتن,, یعنی فکر کنم! مثلا کارش ثابت بوده. هم اینکه هر سری ته و توی یه...
-
به فنا رفته
شنبه 2 فروردین 1399 17:38
کسیه که همه برنامه هاشو گذاشته از اول سال بعد 1 فروردین لنگ ظهر بیدار شه هیچ کاری هم نکنه عجیب هم نیست، کی برنامه های از شنبه رو انجام دادیم که از اول سالش رو انجام بدیم
-
خنده داره!
شنبه 2 فروردین 1399 06:49
یه جورایی حسرت چیزی رو میخورم که از اولش میدونستم شدنی نیست؛ چه برسه به الان! + البته جمله ی درست تر از حسرت، اینه که ذهنم رو مشغول کرده.