ورزش

دو سه ماهی میشه با خواهرام میرم نینجا رنجر.

من خیلی نفس کم میارم.

مربی هم یه روز اخلاقش خوبه، یه هفته خوب نیست.

دیروز اومد ازم آزمون بگیره، من دو تا حرکتو همش با هم قاطی میکردم، اولین سوال از همون دوتا بود.

بعد دید بعضیای دیگه که آزمون نداشتن هم مشکل دارن‌؛ گفت جلسه ی بعدی از همتون آزمون میگیرم، کسی هم که بلد نباشه، کمربندشو باز میکنم.

من چرا دارم این چرت و پرتا رو اینجا مینویسم؟؟ نمیدونم.

خلاصه اونقدرا خوش نمیگذره، آدم پیشرفت خودش رو نمیبینه! شاید بیخیال شدم، رفتم فوتسالی، بدمینتونی چیزی. حیف که باشگاه های محله مون هیشکدوم تنیس روی میز ندارن! من خیلی دوست دارم. 

خب کلش رو رمز بذار دیگه

خیلی بدم میاد برم تو وبلاگی و بعد چند تا پست ببینم بقیه همه رمز داره!!!! 

24 خیلی زیاده!

دیگه 24 ساله که دارم تو این دنیا زندگی میکنم!

خیلی زود گذشت و من واقعا حس نمیکنم 24 سالم باشه؛ 20 یا 21 بیشتر بهم میاد.

چند هفته است رفتیم پیش یه دکتر طب سنتی. دیروز داشت میگفت ایشالا تا عید داروهای شیمیاییت رو قطع میکنی کم کم. چون اگر این داروها رو مصرف کنی، دیگه حالت کامل خوب میشه و نیازی به قرص و دوا درمون نخواهی داشت. و این بهترین خبر برای شب تولدم میتونست باشه!


خوش باشید

فعلا...