اعتماد به نفس

چیزی که هر جا نداشتمش, بیخودی آزار دیدم.

نظرات 16 + ارسال نظر
Ali چهارشنبه 31 اردیبهشت 1399 ساعت 02:29

غرورُ جایگزینش کن .

غرورم نباید جالب باشه

Ali پنج‌شنبه 1 خرداد 1399 ساعت 03:28

لیاقت این جماعت بی لیاقت همینه ؛
***
هیچ کس ظرفیت خوب بودن رو نداره.

من اشاره به جماعت خاصی این حرف رو نزدم.

کلا اگر کسی که به خودش اعتماد نکنه, بقیه هم بهش اعتماد نمیکنند. مگر شانسی ...

Ali پنج‌شنبه 1 خرداد 1399 ساعت 22:47

جایی گه اعتماد و باور بهم نباشه ، یک لحظه هم نمیتونم دووم بیارم.

همین طوره
ولی اگر به خودت اعتماد نداشته باشی، نباید توقع داشته باشی اعتماد و باوری باشه، چون نمیتونی اعتماد دیگران رو جلب کنی.

Ali جمعه 2 خرداد 1399 ساعت 16:28

معلومه که خودم به خودم اعتماد دارم ؛
به جلب اعتماد دیگران نیازی ندارم ؛
فقط میرم همیشه و هر جا کارم رفتنه

مثلا اعتماد صاحب کارت رو باید جلب کنی، غیر از اینه.
در کل گفتم من

Ali شنبه 3 خرداد 1399 ساعت 22:31

وقتی با صاحب کارت کار کنی میتونی خودتو ثابت کنی ؛
اما واسه ایجاد همکاری چطور ؟ وقتی باهات نشست برخاست نداشته و کارتو ندیده چجوری بشناستت ؟
و تو ام نمیتونی از خودت تعریف کنی
اونوقت سخته

دقیقا اون موقع است که اگر اعتماد به نفس نداشته باشی، به فنا میری

Ali سه‌شنبه 6 خرداد 1399 ساعت 17:22

این که گفتی منم ؛
اما حس میکنم اعتماد به نفس دارم اما غرورم باعث میشه اونجا رو ترک کنم .

سخت نگیر

Ali سه‌شنبه 6 خرداد 1399 ساعت 20:57

آره همه ی مسائل مربوط به من تهش به سخت گیریم ختم میشه =|

ولی سخت گیر بودن خیلی تعیین کنندس مسئولیت پذیری میاره

حق با توئه

Ali چهارشنبه 7 خرداد 1399 ساعت 04:04

از ته دل حق با منه یا واس اروم شدن :/¿

خخخخخخ


به نظرم باید پست جدید بزنم، حرف کم اوردی!

Ali پنج‌شنبه 8 خرداد 1399 ساعت 01:33

موافقم
چند روزه از دنیا زده شدم
زیاد میام اینجا

خب تو بگو, ما میشنویم

Ali پنج‌شنبه 8 خرداد 1399 ساعت 17:11

(البته اینجا فقط تو میگی و بقیه میخونن)
_
مسئله فراوونه میشه به یکیش پرداخت ؛
زندگی زنبور ها و مورچه ها گرگ ها که اجتماعی هستش و بدون هم نمیتونن بقا داشته باشند ، یه جوری زندگی آدما تو اجتماع داره گره میخوره بهم ؛
اما شخصیت من طوریِ با جمعیت و دیگری سازگار نیست فقط میتونه انفرادی باشه ؛ نسبت به آدما بدبین و بی اعتمادم چون چیزای بدی میبینم از اونایی که اعتماد میکنم بهشون ؛ هیچ وقت قدر و لیاقت آدما رو نمیفهمن ؛چیزی واسه ارائه دادن به بقیه ندارم و دلم نمیخواد بقیه هم چیزی ارائه بدن ، دلم میخواد باخودم بگذرونم ؛
اما اینا مقدور نیست ، برای کار برای اموزش برای یاد گرفتن و برای هر چیزی مجبورا باید با بقیه همکاری کنی ؛

موافقم باهات, منم تنهایی راحت ترم.
ولی خدا آدما رو موجوداتی اجتماعی آفرید, متاسفانه!

علاقه نداری دوباره وبلاگ بنویسی؟

Ali دوشنبه 12 خرداد 1399 ساعت 18:39

*همین متاسفانه ای که گفتی مُهر حرفام بود
_____
*اگه منظورت نوشتن به سبک قدیمِ و صرفا وبلاگ ، حقیقتا فایده ای واسم نداره .
اگه منظورت بودن تو این فضا هستش ، چرا اتفاقا دارم رو خودم کار میکنم و یه سری چیزا مثل طراحی سایت و این چیزا رو یاد میگیرم البته تازه شروع کردم و تو مرحله مطالعه ام ؛
_____
*شرایطم عجیب غریب شد یکم این چند سال از دانشگاه و اینا ؛ اشتباه کردم که سمت خودم نرفتم و تو فضایی بودم که نمیخواستم ، من و چه به زیست شناسی و گیاه !
اگه اتفاق خاصی نیفته از صفر شروع میکنم از پاییز واسه مهندسی کامپیوتر ؛

کنکور میخوای بدی؟ یعنی مدرکشو میخوای یا مدرکش برات مهم نیست؟
چون کامپیوتر واقعا نیاز به دانشگاه نداره و الان خیلیا تو رشته های دیگه هم دارن برنامه نویسی و.. یاد میگیرن.
___________________________
کنکور ارشد؟
چه زمینه ای از کامپیوتر؟
_______________-----
نوشتن حالت، چیزی که تو ذهنته، برنامه ات برای آینده، اتفاقایی که دارن تو زندگیت میفتن و... خیلی به درد میخوره؛ حالا میخوای تو دفتر بنویس یا وبلاگ.

Ali چهارشنبه 14 خرداد 1399 ساعت 17:55

آره کنکور
آره مدرک
نه از صفر صفر چون دانشگاه رفتنم به چند ماهم نکشید D:
نرم افزار
___________
نمیدونم شاید واسه شما اینجوری مفید باشه ؛ اما واسه ی من گمون نمیکنم تو علاقه مندی هامم نیستش ؛

میگم میتونی بدون مدرک تو کارای کامپیوتری و برنامه نویسی کار کنی، ولی هر چی صلاحه. واسه کنکورت بخون ایشالا موفق بشی.

Ali چهارشنبه 14 خرداد 1399 ساعت 21:36

درسته ،دانشگاه خیلی واسه یاد گیری نیست /
اما مجبورم واسه ذهن اطرافیان و اجتماع ، مدرک هم داشته باشم ؛ (میدونم نظر بقیه مهم نیست) اما نظر افرادی که باهاشون سر و کار داری تاثیر گذاره رو موقعیت ها و شرایط .
چیز سختی هم نیستش یه ۴ سال اونجا تجربه بدست میارم ؛ بدردم میخوره .

پس بشین بخون.
اگر تو ریاضیات مشکلی داشتی بهم بگو، شاید بتونم کمکت کنم.

Ali چهارشنبه 14 خرداد 1399 ساعت 22:50

الان کم ترمیخونم ؛ دو ماه آخر سفت و سخت تر پیگیرش میشم / ممنون که به فکر کمکی
_____
خودت چی میخونی ¿

من برق تو علم و صنعت میخونم. گرایشم هم الکترونیکه.
قاعدتا باید امسال کارشناسیم تموم شه ولی نمیشه.
برای همین ترم درخواست حذف ترم کردم. تمرکزم خیلی پایینه، اینجوری نمیتونم کتاب بخونم!

تو دبیرستان ریاضیم قوی بود. ولی استاد ریاضی1مون انقدر بیخود بود که رفتم دانشگاه علاقه ام به ریاضی از بین رفت.
حالا نمیدونم چیزی یادم میاد از قبل کنکورم یا نه! ولی به نظرم میاد. :))

Ali یکشنبه 18 خرداد 1399 ساعت 02:06

مبحث سختی به نظر میاد .
چشم اندازت رو چیه ؟

به خاطر سختیش نیست. 4 ترم مرخصی و حذف ترم، یعنی رسما فعلا اندازه ی 4 ترم بیشتر درس نخوندم. (به جای 8 ترم)
فعلا چشم انداز ندارم، چون حالم از همه چی بهم میخوره. ولی اگر یادت باشه تو یه طرحی شرکت کرده بودم، مربوط به اینترنت اشیا میشد. این که مجبور شدم انصراف بدم خیلی ناراحتم کرد،ولی دیگه برام مهم نیست.
مهم نیست که میتونستم کار کنم ولی نکردم.
مهم نیست که میتونستم درسامو پاس کنم ولی نکردم.
مهم نیست اگر به جای خنده گریه میکنم.
مهم نیست که زندگیم به بطالت میگذره.
مهم نیست که استعدادایی که داشتم به خاطر عدم تمرکز به هیچ دردیم نمیخورن.
مهم نیست که دستم میلرزه و یه تابلوی کوییلینگ خوشگل درست کنم.
مهم نیست که مادر پدرم 24ساعته نگرانمند.
مهم نیست اگر آدم موفقی نبودم.
مهم نیست..

Ali سه‌شنبه 20 خرداد 1399 ساعت 18:52

یه جورایی مثل من حرفات ،
همش انگار بهتر از گذشته نیستم و پَسرَوی میکنم ...

:((((

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد