کاش نمیگفتم نیا

یعنی حتما باید بنویسم این رو که 

«کسی که تو فلان وبلاگ بودی

کجایی؟ دلم برات تنگ شده لعنتی» 

تا تو هم سر و کله ات اینجا پیدا شه؟؟


+ چرا شوخی های منو جدی میگیری؟! 

نظرات 3 + ارسال نظر
بردیا یکشنبه 26 اردیبهشت 1400 ساعت 21:55

اروم باش

مصطفی یکشنبه 26 اردیبهشت 1400 ساعت 22:02 http://mostafaid3.blogsky.com

خب!‌ ؟؟؟؟؟

باشه! ؟؟؟؟؟

میام!

نمیدونم چرا ولی دوست دارم باهات صحبت کنم.

چیزی که یادم میاد اینه که ۴ یا ۵ سال پیش بود اینو گفتم.
یادم میاد وبلاگت پر از پست بود. الان خالیه و چیزی توش نیست.
اون موقع اتفاقی یکی از پستهای وبلاگت رو خوندم و فهمیدم یه مقدار با بقیه فرق داری. بقیه ش رو خوندم و خوشم اومد.

فازم منم اون موقع خیلی متفاوت بود. و تنها چیزی که یادم میاد این بود که خوشم اومده بود از پستها همین!

و داشتی خوب پیش میرفتی که یهو اولش من زدم پاک کردم (البته وبلاگی که پاک کردم نه آدرسش یادمه و نه چیزی توش اصلا نوشته بودم).

و بعد از مدت کوتاهی تو پاک کردی.

من الان دوست دارم باهات صحبت کنم.

همون چند سال پیش اتفاقی وبلاگت رو دیدم و کم کم کل پستا رو خوندم و نظر گذاشتم. تو هم اومدی وبلاگم و مثل خیلیای دیگه دوستم شدی. البته یادم نمیاد تو پروفایلم زده بودم مرد یا زن؟!

آره من سال96 دونه دونه پست ها و دونه دونه نظرات و دونه دونه پیوندها و هر چیز دیگه ای که تو وبلاگ بود، پاک کردم.
بعدا پشیمون شدم ولی وقتی داشتم این کارو میکردم، اصلا حالم خوب نبود.(و این مسئله اصلا به تو ارتباطی نداشت.)

در حقیقت وقتی برگشتم دیدم نوشتی دلت برام تنگ شده، گفتم حتما میخواستی باهام صحبت کنی و من نبودم، فقط همین. خب منم به عنوان دوست وبلاگی، دلم برای خیلیا تنگ شده. چه دختر چه پسر.
ولی دید تو انگار این نبود! براساس چیزایی که تو وبلاگ راننده تاکسی نوشتی، دید تو مثل دید من نبود.

+ چرا تو وبلاگت نوشته بودی. بعضی سخنرانی های پناهیان رو هم نوشته بودی، من یادمه.

مصطفی دوشنبه 27 اردیبهشت 1400 ساعت 00:42

ای کلک از کجا وبلاگ راننده تاکسی رو پیدا کردی؟

من وبگردم. البته حالا که نه، ولی قبلا چرا. این یکی وبلاگت رو هم اتفاقی دیدم؛ همون موقعی که مینوشتی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد