چرت نوشت: 26 اردیبهشت

چند روزیه که از خودم راضی تر شدم.

چون از صبح پا میشم. یکمم درس میخونم. دیگه 24ساعته خواب نیستم. و در تلاشم که تا میشه سرحال باشم. 

تصمیم گرفتم برم خونه ی مادربزرگم درس بخونم. چون اونجا چیزای کمتری هست که باهاشون خودمو سرگرم کنم و در نتیجه بیشتر فکرم تو درس میمونه.

رفتم دختر بی بیم شدم.


چند ماه پیش انقدر که همش خونه ی مادربزرگم بودم(البته نه برای درس خوندن) ، یه سری بیرون بودم، مامانم زنگ زد گفت:  «میای خونه یا میری خونه شون؟ » گفتم : «میام خونتون»  (یعنی منظورم به همین خونه ی خودمون بود. ) 


اگر میذاشتن اونجا بخوابما، کلا هفته ای یکی دو بار میرفتم خونمون که به پدر مادرم سر بزنم. :d


+ با این وضعی که تا حالا نتونستم بخوابم، فردا اوضاعم قاراش میش میشه. :/

نظرات 3 + ارسال نظر
بردیا یکشنبه 26 اردیبهشت 1400 ساعت 21:57

قاراش میش گفتی و تموم؟ ترکوندی خودتو پروفسور

تاثیرات بی خوابیه

بردیا یکشنبه 26 اردیبهشت 1400 ساعت 23:33

داغون کردی خودتو

چرا؟

بردیا دوشنبه 27 اردیبهشت 1400 ساعت 01:03

دیشب تا صبح ک بیدار بودی و نتونستی بخوابی
صبح تا شب هم ک ذهنت درگیر بود
دیگه چرا داره؟

راست میگی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد