-
دبیرستانی
یکشنبه 23 آذر 1399 21:17
اندر باب جوون موندن، فقط همین که هر کی میبینتم میگه کلاس چندمی؟؟!!
-
75 روز
چهارشنبه 5 آذر 1399 14:11
وقت دارم که نگم 23 سال از زندگیم بیهوده بوده! برم پی کارم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 آبان 1399 16:52
پستای تو زباله ام رو نگاه میکردم باید بگم وضع الآنم خیلی خیلی بهتر از قبله با تمام دردایی که الآن دارم, از اون موقع بهتره خدایا شکرت + بعضیاشون رو از زباله دونی درآوردم.
-
علاقه به یادگیری
جمعه 23 آبان 1399 19:51
پریروز یه خانم و دختری اومدن برای پسرشون خواستگاری. بعد این آقا پسر میگفت با درس خوندنم مشکلی نداره ولی با سر کار رفتن,چرا. چون به اندازه ی کافی درآمد داره. با آبجی بزرگم حول این موضوع حرف میزدیم, آبجیم گفت: اگه جای تو بودم مشکلی با این حرفش نداشتم. اگه کسی به من اینو میگفت, منم تا ارشد فلانم رو گرفتم میرفتم یه دوره ی...
-
بارون
سهشنبه 20 آبان 1399 15:04
خدایا شکرت امروز خیلی سرحالم هوای تمیز صبحگاهی رو استفاده کردم خدایا بازم از این بارونا بفرست وقتی میخواستیم بریم پیاده روی, شدت بارون کم شد, وقتیم برگشتیم زیاد شد. :))
-
.
سهشنبه 13 آبان 1399 11:11
خدایا دارم تحملم رو از دست میدم... خودت مراقبم باش
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 آبان 1399 19:01
سخته، ولی میگذره! مهم اینه که هر روز بهتر از دیروز باشه.
-
قضیه چیه؟
پنجشنبه 1 آبان 1399 18:08
نمیدونم چرا هر چی وضعیت اقتصادیمون بدتر میشه، ماشین های محله مون باکلاس تر میشن!! (نسبی البته)
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 آبان 1399 17:50
گور بابای گذشته، زندگیم رو از نو میسازم! کی تونسته این رو عملی کنه؟ چه جوری؟
-
واقعا چرا؟!
دوشنبه 28 مهر 1399 20:09
-
چرت نوشت: اعتماد به نفس
دوشنبه 7 مهر 1399 15:36
میگن که مشکلات مختلف حاصل اعتقادهای مختلف است. برام جالبه مثال هاش همه شون یه جور بی اعتماد نفسی توشونه. مثلا مشکلات مالی، از اعتقاد به لیاقت پول داشتن رو ندارم، رخ میدهد. دوست و همدم نداشتن، از اعتقاد به اینکه هیچ کس دوستم ندارد. مشکلات شغلی، از اعتقاد به آن قدر که باید خوب نیستم. همواره به جلب رضایت دیگران سرگرم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 شهریور 1399 22:06
از تجربه های جدید لذت ببر.
-
بدون عنوان
پنجشنبه 20 شهریور 1399 17:38
مادرم میگه «اگه بببنم 17 و 12 و 6 و... برات فرق بکنن، نمیذارم ادامه تحصیل بدی.» +"چه قدر اونا که کمالگرا نیستن، راحتن. + البته دیگه منم واقعا دلم نمیخواد درس بخونم. ولی حیفم میاد که تا اینجاشو رسیدم بعد ادامه ندم، ترسیدم، ول کنم و لیسانسم رو نگیرم بعدا ممکنه به دردم بخوره.
-
مثل قدیما
دوشنبه 17 شهریور 1399 20:54
به یک دستگاه ضبط فکر نیازمندم تا بدون نوشتن و گفتن و.. افکار رو ضبط کنه افکارم خیلی پیچیده است، اصلا برام قابل گفتن نیست.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 شهریور 1399 17:57
و السابقون السابقون اولائک المقربون
-
بابک افرا: یکم با خودت عشق و حال کن!
یکشنبه 26 مرداد 1399 07:50
-
چرت نوشت: 11 مرداد
شنبه 11 مرداد 1399 18:19
برای بار دوم کتاب کیمیاگر رو خوندم. با این که همین چند ماه پیش خونده بودمش ولی یادم نمیومد داستان چی بود. کیمیاگر واقعا کتاب خوبیه, من پیشنهاد میکنم بخونیدش. شما هم لطفا کتاب رمان خوب بهم معرفی کنید. عشقولانه هم نباشه لطفا. بعد از چند ماه ( خب بذار فکر کنم...ممم..حدود 7,8 ماه پیش) تونستم تمرکزمو انقدر جمع کنم که یه...
-
بچه بودم خب!
چهارشنبه 1 مرداد 1399 22:44
تو بچگیام مامانم میگفت تو بهشت هر چی بخوای هست، کافیه بخوای، در لحظه اتفاق میفته. منم وقتی به خدا یا بهشت و جهنم و این جور چیزا فکر میکردم، با خودم می گفتم اگر رفتم بهشت یه کره ی زمین میخوام که خدای اون کره من باشم! :))))
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 تیر 1399 18:46
خدا گر ز حکمت ببندد دَری ز رَحمَت گُشاید درِ دیگری
-
نشانه
چهارشنبه 4 تیر 1399 18:43
الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا + «نگاه من: نگران چیزی نباش، دنیا دو روزه.»
-
حال حاضرِ من
شنبه 31 خرداد 1399 13:07
-فقط خودت میتونی به خودت کمک کنی. فقط خودت میتونی خودتو نجات بدی + ولی من مثل ماشینی شدم که هی باید هلش بدن تا راه بیفته
-
اعتماد به نفس
دوشنبه 29 اردیبهشت 1399 18:39
چیزی که هر جا نداشتمش, بیخودی آزار دیدم.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 اردیبهشت 1399 15:39
میخوام بنویسم وقت نمیکنم خیلی نزدیکه(حسش میکنم) و همه چیز بهم ریخته است
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 اردیبهشت 1399 01:40
اگه یه چیز بتونه زندگی من رو متحول کنه، اون اینه که احساساتم رو بروز بدم
-
نشدنی
یکشنبه 21 اردیبهشت 1399 22:43
یهویی دلم خواست برم ابن بابویه، با تو! + نمیدونم چرا! + ابن بابویه یه قبرستون داخل شهره.
-
زلزله
یکشنبه 21 اردیبهشت 1399 19:54
میدونستم زلزله میاد، ولی نمیدونستم کی؟! چیز عجیبی نیست ولی منتظرش بودم.
-
چه (برخورد) کرد و چه گفت؟!
پنجشنبه 18 اردیبهشت 1399 18:28
1- بذار ثبت شه که بعدا به خودم فحش ندم روزای سختی رو دارم میگذرونم، با این که بهش نمیاد! 2- مثل دونده ای هستم که پاش شکسته و برای باز کردن باندپیچیش لحظه شماری میکنه! و صد البته به همین خاطر تو زندگی معمولیش هم با یه سری مشکلات بر خورده. 3- همانطور که پیش بینی میشد، تعطیل, تعطیل است. حال ندارم برم سر دفترم، پس فعلا...
-
فردا
سهشنبه 16 اردیبهشت 1399 23:39
فکر کنم شبیه اون شخصیت از داستان کیمیاگر شدم که کل عمرش آرزوی رفتن به حج و دیدن کعبه رو داشته ولی پولشو نداشته، ولی وقتی پولدار شد نرفت حج، چون اگر میرفت دیگه انگیزه ای برای زندگی کردن نداشت. + میخوام یه کارای مسخره(از شدت ساده بودن برای منِ الان) بکنم، فقط چون تو بچگی دوست داشتم! + اگر فردا صبح از تخت خواب کنده شدم،...
-
زبان
سهشنبه 9 اردیبهشت 1399 22:51
فکر کنم از وقتی که شروع کردم رو انگلیسیم کار کنم، حرفای معمول رو هم نمیتونم درست حسابی بگم، حتی فارسیش رو. نصف از این، نصف از اون. روش رزتاستون هم اینجوریه که مثل زبان مادرزادی یاد میگیری. حالا نه که به همون دو زبون مادر زادیم تسلط کامل دارم، رفتم از رزتاستون استفاده میکنم. :| ولی آخه میدونید رزتاستون ازت میخواد حرف...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 7 اردیبهشت 1399 21:20
دارم چیزای جالب پیدا میکنم ولی پیوند خوردن باهاشون سخته ولی خوبه، الگو پیدا کردم