-
ورزش
دوشنبه 11 بهمن 1400 15:48
دو سه ماهی میشه با خواهرام میرم نینجا رنجر. من خیلی نفس کم میارم. مربی هم یه روز اخلاقش خوبه، یه هفته خوب نیست. دیروز اومد ازم آزمون بگیره، من دو تا حرکتو همش با هم قاطی میکردم، اولین سوال از همون دوتا بود. بعد دید بعضیای دیگه که آزمون نداشتن هم مشکل دارن؛ گفت جلسه ی بعدی از همتون آزمون میگیرم، کسی هم که بلد نباشه،...
-
خب کلش رو رمز بذار دیگه
جمعه 8 بهمن 1400 15:53
خیلی بدم میاد برم تو وبلاگی و بعد چند تا پست ببینم بقیه همه رمز داره!!!!
-
24 خیلی زیاده!
جمعه 1 بهمن 1400 15:48
دیگه 24 ساله که دارم تو این دنیا زندگی میکنم! خیلی زود گذشت و من واقعا حس نمیکنم 24 سالم باشه؛ 20 یا 21 بیشتر بهم میاد. چند هفته است رفتیم پیش یه دکتر طب سنتی. دیروز داشت میگفت ایشالا تا عید داروهای شیمیاییت رو قطع میکنی کم کم. چون اگر این داروها رو مصرف کنی، دیگه حالت کامل خوب میشه و نیازی به قرص و دوا درمون نخواهی...
-
امتحانای این روزای بد
دوشنبه 20 دی 1400 22:02
تو دبیرستان به یکی از دوستام میگفتم «سر امتحان هر چی به ذهنت رسید، خالی کن تو برگه. اونوقت میبینی تو هم میتونی راحت نمره ی خوب رو بگیری» (درس هندسه بود، فکر کنم) حالا من خودم نمیتونم هر چی حالیمه خالی کنم تو برگه! :\
-
سوژه های خواب آلود
شنبه 13 آذر 1400 14:19
انقدر که من تو خواب، پر از شوق و شور و حرکتم تو خود زندگیم نیستم. :/ یعنی حتی خواب دیدم که کلی سوژه ی باحال برای نوشتن تو وبلاگ دارم، ولی نمیرسیدم بنویسمشون! :)
-
خواب
پنجشنبه 20 آبان 1400 21:37
چه قدر خوب می شد یهو پاشم ببینم همه چی تا الان فقط یه خواب بوده!
-
پل طبیعت
جمعه 7 آبان 1400 12:46
نمیدونم چرا وقتی میریم پل طبیعت دلم دوس پسر میخواد! با این که اونجا اکثرا یه اکیپ کاملا پسر بیشتر میبینم تا یه دختر و پسر! نمیدونم، شاید علاقه به پسر بودن هنوز تو وجودم موج میزنه. بیشتر دلم میخواد تو یه اکیپی که پسرا هستن، باشم. +یه شکلک درست حسابیم نداره این بلاگ اسکای!
-
کاردانی
دوشنبه 12 مهر 1400 20:02
بعضی وقتا یه چیزایی دست ما نیست، نمیدونم، شاید مصلحتی هست و چه عجیب که انقدر آرومم!
-
چرت نوشت 29 شهریور: درهم برهم
دوشنبه 29 شهریور 1400 21:04
باید به مسائل از بالا نگاه کرد. چه فرقی میکنه آدم تو 25 سالگی به خواسته اش برسه یا 50سالگی؟! وقتی میرسه همون حس رو پیدا میکنه. در حقیقت این به خاطر اینه که ما نمیدونیم تا کی زنده ایم. مهم اینه که آخرش عاقبت به خیر باشیم. شاید ادامه داشته باشه..
-
مشهد
پنجشنبه 14 مرداد 1400 17:38
یه دو هفته ای، رفته بودیم مشهد جا همتون خالی کلی دعاتون کردم و امیدوارم کسی رو از قلم ننداخته باشم خصوصا مرضیه جونم، امیدوارم خدا بهتون یه بچه ی سالم و خوشگل بده. و آقای مصطفی، که امیدوارم یه زن خوب گیرت بیاد. چند تا راهرو درست کرده بودن تا ضریح. البته به خود ضریح نمیرسید؛ ولی با این حال من هیچ وقت انقدر به ضریح نزدیک...
-
ذهن بسته، ذهن باز
جمعه 8 مرداد 1400 17:25
جدیداً برای چیزایی که براشون راه حل پیدا نمیکردم، یا راه حلم جواب نمیداد، دارم راه حل متفاوتی پیدا میکنم. حیف که نمیشه زمان و به عقب برد تا از این راه حل ها استفاده کنم! ذهنم رو به طور ناخودآگاه محدود کرده بودم. دلم میخواد ذهنم آزادتر بشه و از این به بعد یه جور دیگه به مسائل زندگیم نگاه کنم.
-
یخ بزنم
چهارشنبه 16 تیر 1400 19:27
رفتم بستنی خریدم بلکه اشکام یخ بزنن و نریزن!
-
هی پروفسور
چهارشنبه 16 تیر 1400 19:25
گریه ی اول، به از دعوای آخر!
-
چرت نوشت 15 تیر
سهشنبه 15 تیر 1400 20:33
فردا آخرین امتحانمه و بالاخره راحت میشم. درس سختی نیست ولی من سر کلاسا گوش نکردم، چون خواب تشریف داشتم. الانم کلی مبحث هست که مونده و نرسیدم بخونم. امروزم از یکی دو ساعت بعد از بیداریم همش گیج بودم و اصلا تمرکز نداشتم و تقریبا پیشرفتی نداشتم. خدا به خیر کنه، نمیخوام این درس رو برای 4مین بار بردارم! سر دو تا امتحانای...
-
خودتو نکش!
شنبه 12 تیر 1400 00:27
اشکمو درنیار لعنتی!
-
ایجاد حال خوب
پنجشنبه 10 تیر 1400 21:05
پستای سال 2017 رو میخوندم که پاکشون کرده بودم، با استفاده از این سایت: web.archive.org چه قدر پر انرژی، چه قدر حال خوب. قطعا این تابستون رو باحال میکنم. البته همین الانم نسبت به دو سال قبل حالم خیلی بهتره و خدا رو شکر میکنم!
-
نیست..
چهارشنبه 9 تیر 1400 23:44
بدتر از دوست ناباب، خواهر نابابه! والا به خدا هرچی اخلاق گند داشت به من سرایت کرده! واقعا خبری از اون پروفسور مهربون و صبور و دلسوز نیست دیگه!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 9 تیر 1400 20:24
دووم بیار پروفسور، فقط یه هفته مونده!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 تیر 1400 16:44
-
منع تردد
پنجشنبه 3 تیر 1400 23:51
کی این قانون مسخره و بی ربط به کرونای منع تردد در شب رو برمیدارن؟؟ من خسته شدم! میخوام شبگردی کنم. عصری آدم بخواد بره بیرون هوا گرمه، شب هم که نمیشه بیرون باشی، پس کی ما یکم گردش کنیم؟؟؟؟
-
کراش
پنجشنبه 3 تیر 1400 00:15
یه بار تو دوران نوجوانی رو یکی کراش زدم؛ دو سه سال پیش فهمیدم که دزدی کرده. اون وقت من عاشق چهره ی معصومانه اش بودم!! + بردیا، فک کنم جامون عوض شده، نمیتونم بخوابم!
-
شب به خیر
شنبه 29 خرداد 1400 23:01
این خواب چیه که منو به زانو درمیاره؟؟!! همه شب امتحان تا صبح بیدارن, اون وقت من راس 11 غش میکنم و از دو ساعت قبلش هم کلا چیزی حالیم نمیشه دیگه!
-
حرفی ندارم
جمعه 21 خرداد 1400 06:22
تا اطلاع ثانوی وبلاگ به روز نمیشه. احتمالا تا 15،16 ام تیر. نمیخوام هی بیام از بیحوصلگی و از درسام بگم. خوش باشید! :)
-
من فقط ... تو رو دوست دارم! (رمز: همونیه که قبلا بود)
سهشنبه 18 خرداد 1400 00:08
-
مربی مهد
دوشنبه 17 خرداد 1400 00:53
من نمیدونم چرا دارم درس میخونم!!!! وقتی میدونم تهش میرم مربی مهد میشم، انقدر که با بچه ها میجوشم!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 خرداد 1400 23:28
سلام هنوز قانون عدم تردد بعد از ساعت 22 برقراره؟
-
bye
سهشنبه 4 خرداد 1400 23:07
I'm gonna miss you, id3!
-
چرت نوشت 3 خرداد
دوشنبه 3 خرداد 1400 17:26
در حالی که ته ناامیدی بودم و فکر میکردم من که مشروطم این ترم, ترم پیش رو هم که برام زدن مشروط؛ پس اخراجم و تمام. یهو دیدم معدلم رو زده 17.28 !!! رفتم دیدم ترم پیشم رو حذف کردن بالاخره! و من الان خیلی سر خوشم! و دوست دارم برم درس بخونم :)
-
آرام جانم، بستنی!
یکشنبه 2 خرداد 1400 21:36
بستنیِ خونم کم شده! خیلی بهم ریخته ام و چیزی آرومم نمیکنه،غیر از بستنی! الان چند روزه که بهم بستنی تعارف میکنن و من نمیخورم؛ در حالی که دلم میخواد در جا، دو تا آیس پک گنده بخورم. تا حالا چند بار خواستم اعتیادم به بستنی رو از بین ببرم ولی بعد از یه مدت میگم خب بعد از این همه مدت یه بار که عیب نداره. ولی یه بار همانا و...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 خرداد 1400 20:48
دیگه چیزی برام مهم نیست حوصله هیچی رو ندارم!