1. الان که دارم مینویسم حال جسمیم بده و حالت تهوع دارم.
2. خشمگینم. خیلی خشمگین. کوچکترین خواهرم، اومد کلی دادو بیداد کرد و من به خاطر گل روی مامانم هیچی بهش نگفتم، ولی پر از خشمم و دلم میخواد تخلیه اش کنم، اما نمیدونم چه جوری!
3. جلو بقیه خیلی از خودم بد میگم، میخوام این طرز رفتار تغییر کنه.
مثلا زن داییم عکس تابلو کوییلینگم رو دید و گفت از این هنرهام داشتی و ما نمیدونستیم... حالا من گیر داده بودم، اینو سه ماهه تموم نکردم، میخواستم برای تولد آبجیم کادو بدم که یه کار کوچیکش همینجوری مونده. خب اگر چیزی نگم میمیرم؟ نمیدونم والا!
4. خوابم نمیاد.
5. تا خواستم برم بیرون بادوستم، هوا سمی شد.
6. یه ماه پیش یه غلطی کردم کلی رزومه فرستادم. همه شون الان دارن زنگ میزنن. فردا صبح هم مصاحبه دارم. امیدوارم اینم مثل بقیه اوکی نشه. اصن من غلط کردم، نمیخوام کار کنم. منتظرم فردام بگذره، ببینم چه طور میتونم برم شمال. ولی اگر برم از آموزشم عقب میمونم چون پدربزرگ دوباره رفتن سراغ نوشتن کتاب و لپتاپشو نیاز داره. ولی آخه هوا خیلی آلوده است.
امیدوارم شغل خوب گیرت بیاد.
برنامه نویسی واقعا عالیه.
تو یوتیوب کانالهای جالب زیادی هستن که کلی چیز میتونی یاد بگیری.
بهترین کانالی که دیدم از بین همشون Fireship عه.
فرانت اند با چی کار میکنی؟ React?Angular?
ممنونم
هنوزم.
رزومه ها در ارتباط با الکترونیک بود
الان که دارم مینویسم حال روحیم بده و دلم می خواد مغزم رو بالا بیارم...
یکی جسم، یکی روح، بعضیا هر دو
بله متاسفانه :(
سلام دوست من![](//www.blogsky.com/images/smileys/101.png)
تو این جور مواقع، خودمراقبتی خیلی میتونه بهمون کمک کنه
در مورد شماره ۳، بیشتر حالت شکستهنفسی داره به نظرم. میتونی زینپس، پذیرش تمجیدهای دیگران رو تمرین کنی و به دور از تصورات کمالگرایانه، خودت رو شایستهی شنیدن بهترین تعریفها بدونی
سلام دوست عزیز
آره خودمو باید لایق تمجید بدونم. :)